سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسانه دل

متن آهنگ سفر کرده از علیرضا افتخاری

    نظر


متن آهنگ سفر کرده از علیرضا افتخاری
(آهنگ سفر کرده از آلبوم یاد استاد علیرضا افتخاری)
کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟
اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟
پا از من چرا کشیدی که پیش چشمم ره دگر رفتی



بیا به بالینم که جان مسکینم تاب غم دگر ندارد جز بر تو نظر ندارد
جان بی تو ثمر ندارد مگر چه کردم که بی خبر رفتی
تکست آهنگ سفر کرده از علیرضا افتخاری

چه قصه ها که از وفا گفتی با من
تو بی محبتی کنون جانو یا من
تو چونان شرر به خدا خبر زِخدا نداری
رود آتش از سر آن سرا که تو پاگذاری
سوز دلم را تو ندانی آتش جانم ننشانی

با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن بَرم بنشین که از میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که هم آواز تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که غزل ساز تو باشم

چه شود اگر نفسِ سحر خبری زِ تو آرد
به کسِ دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی، بردی
طاقت این دل زار مرا بردی، بردی

با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن بَرم بنشین که از میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که هم آواز تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که غزل ساز تو باشم

چه شود اگر نفسِ سحر خبری زِ تو آرد
به کسِ دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی، بردی
طاقت این دل زار مرا بردی، بردی

کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟
اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟
پا از من چرا کشیدی که پیش چشمم ره دگر رفتی